به گزارش سراج24، به دنبال رستاخیز فکری اسلامی در سراسر جهان و نیز در ایران، تأسیس و تشکیل انجمنهای نوین اسلامی برای کلیه طبقات اجتماع جان تازهای گرفت و در تمام ممالک اسلامی گسترش یافت.» اینها نخستین جملات کتاب «پیروزی در سایه شکست» است. کتابی که بنا به آنچه که در شناسنامهاش نوشتهاند متعلق به انجمنهای اسلامی (مکتب ولیعصر-مهدیه) زیر نظر استاد حسن نوری با مقالاتی از: محمدرضا آیتاللهی، محمود فیض، سیدحسین وزیری، علیمحمد بشارتی، محمدرضا براتی، محمددوانی، محمد رجبی (این دو نفر یک نفر هستند)، حسن صدر سمیعی است. استاد محمد رجبی دوانی که روزگاری رییس کتابخانه ملی را بر عهده داشت در این مقدمه ادامه داده است: «در شهر مذهبی قم نیز به همت عدهای از جوانان روشنفکر و فعال دانشجو- آنانکه در اجتماع احساس مسئولیت میکردند- تحت رهبری استاد عالیقدر جناب آقای حسن نوری «انجمنهای اسلامی قم» پایهگذاری شد. (1340)
پس از مدتی بسیار کوتاه: در سایر نقاط شهر تقریبا 20 انجمن سیار تشکیل شد و جملگی در نهایت صمیمیت و هماهنگی مشغول فعالیت و ارشاد جوانان شدند. در سال 1345 شمسی در شورای مؤتلفه کانونهای مذهبی قم، موافقت گردید که کلیه این کانونها برای پیشرفت سریعتر و راندمان بیشتر در «انجمنهای اسلامی قم» ادغام شوند و این موافقتنامه بلافاصله به مورد اجرا گذارده شد.»
انجمنهای کوچک اما تاثیرگذار
قم در آن سالها انجمنها محلی مختلفی به خود دید، انجمنهای سیاری که توسط جوانان اداره میشد. حکومت رضاخان برچیده شده بود و فرصتی برای روییدن تشکلهای دینی بود، البته نقطه آغاز این انجمنهای محلی در قم حضور مرحوم آیتالله دکتر شهیدبهشتی در شهر علم و قیام و خون و تأسیس انجمن دانشآموزان و فرهنگیان بود. پر بیجهت هم نیست که امام(ره) فرموده است، بهشتی یک ملت بود. مسؤولان انجمنهای سیار فعال در قم تصمیم گرفتند در یک حرکت مهم و پویا برای فعالتر شدن این انجمنها آنها را در هم ادغام کنند و یک انجمن بزرگتر و پراسم و رسمتر بسازند، اما غافل از اینکه نباید به کار فرهنگی و مذهبی به کوچکی و بزرگی آن نگریست و این خود عاملی برای افول فعالیتهای انجمن شد. دکتر محمد رجبی دوانی در این باره گفته است: «با توجه به پراکندگیهای انجمنهای متعدد کوچک در محلات مختلف قم، همگی تصمیم گرفتیم به مکتب ولیعصر ملحق شویم و همه تحت عنوان انجمنهای اسلامی قم فعالیت کنیم. چون سنمان بالا رفته و درسهایمان مشکل شده بود، مسئولان انجمنهای محلی نمیتوانستند به تنهایی انجمن خودشان را اداره کنند. تصمیم گرفته شد که با تشکیل یک انجمن، کارها تقسیم شود. همچنین تصور ما این بود که اگر بیست انجمن چهلنفری دور هم جمع شویم، یک انجمن هشتصدنفره ساخته میشود. غافل از اینکه انجمنها ماهیت محلی دارند و با گردآوری آنها دیگر انگیزهای برای اعضای انجمن در جهت نگهداری و رشدشان وجود نخواهد داشت. با تعطیلی این انجمنها، عملاً محلههای مختلف قم بدون انجمن اسلامی ماندند و خلأ فرهنگی عظیمی در شهر ایجاد شد. درواقع باید گفت انحلال انجمنهای کوچک، اشتباه بزرگی بود. البته در جشنها حدود پنج هزار نفر شرکت میکردند؛ اما در سال یک یا دو بار این اتفاق رخ میداد؛ درحالیکه انجمنهای کوچک، هر هفته در محلات برنامه داشتند.»
سخنورِ خوشنویس
تعطیلی انجمنهای محلی، انگیزه کار در محلات را کم کرد و در نتیجه تنها مسؤولان و افراد برجسته هر کدام از تشکلهای محلی در انجمن ولیعصر(عج) تحت لوای شیخ حسن نوری همدانی جمع شدند. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل یکی شدن انجمنهای محلی حضور همین شخصیت بود که باعث شده بود جوانان به وی جذب شوند. به همین دلیل هم هست که اعضای اصلی شورای انجمنها در نهایت وقتی دیدند آقای نوری خوشصحبتتر، فاضلتر و عالمتر است، به دیگر دوستان انجمن نقوی پیشنهاد دادند که همه با هم تحت لوای انجمن ولیعصر(عج) فعالیت کنند. حجتالاسلام حاج میرزا حسن نوری همدانی نزد اساتید بنامی همچون آخوند ملاعلی همدانی، آیتالله بروجردی، سیدمحمد داماد، امام خمینی و علامه طباطبایی درس خواند، اما تنها بهره علمی عامل جذب جوانان به وی نشد، بلکه این روحانیِ مجاهد، هم سخنور بود و هم از شعر و خوشنویسی استفاده میکرد و این خود یکی از عوامل جذابیت انجمن اسلامی قم میشد. شیخ حسن نوری در سال 1369 در سفر تبلیغی بر اثر تصادف در سن 67 سالگی دعوت حق را لبیک گفت. گفتنی است کتاب شش جلدی «میراث منبر» حاوی پیشنویسهای سخنرانیهای این عالم نستوه برای علاقهمندان به یادگار مانده است.
کار فرهنگی برای هدف فرهنگی-سیاسی
نکته مهم در فعالیتهای این انجمن، پرهیز از کارهای سیاسی به صورت علنی و بهرهگیری از فعالیتهای جذاب فرهنگی بود که باعث دوام و بقای این تشکل بود. ساواک در آن زمان مترصد فرصتی بود تا هر گروه و حزبی را به دلیل برداشتن علم مخالفت با حکومت پهلوی از میانه میدان به کناری براند و مهر تعطیلی بر آن تشکل بکوباند اما پیگیری مبارزات در قالب عملیاتهای خودجوش یا ورود در سازمانهای دیگر همچون حزب ملل اسلامی از سوی اعضای انجمن ولیعصر(عج) پیگیری میشد. شیخ حسن نوری بر پرهیز از کار سیاسی در انجمن تأکید داشت و این امر هم عامل عمر چندین ساله انجمن و هم عامل جداشدن برخی از اعضای جوانتر در کوران مبارزات محسوب میشد.
پس از یکی شدن انجمنهای محلی در قم، اعضا برای جذب بیشتر جوانان در این انجمن برنامههای فرهنگی متنوعی را هم در نظر گرفته بودند. دکتر محمدرجبی دوانی چنین بیان میکند: «محل تشکیل جلسات کوچه ارک، جنب خانه آقای زنجانی بود. شبهای جمعه انجمن ولیعصر(عج) و صبح جمعه انجمن مهدیه فعالیت میکردند. در اینجا هم بنده رئیس شورای انجمنهای اسلامی شدم. طرحهای بزرگی را اجرا کردیم. در تابستان کلاس تقویتی گذاشتیم. کارهایی که سابقه نداشت. با این گونه کارها جمعیتهایی جذب شدند. در فعالیتهای انجمن هم تنوع ایجاد کردم. از جمله برنامههای فکاهی درست کردیم. چون قمیها نه سینما داشتند، نه تئاتر و نه رادیو گوش میدادند این برنامهها افراد بسیاری را جذب کرد تا جایی که تعداد افراد فعال به صد نفر رسید.»
همه تربیتشدگان انجمن
تشکیل و فعالیت انجمن مهدیه که شاخه نونهالان انجمن ولیعصر(عج) به حساب میآمد نیز در خور توجه است. انجمن مهدیه خود به خود تبدیل به یک مرکز کادرسازی برای تربیت نیروهای متعهد و پایبند به اهداف انجمن در آینده میشد. فعالیت حجتالاسلام کاشفی در این انجمن احکام را با روشهای جذاب و زیبا و به زبانی سادهتر و به دور از دشواریهای موجود در رساله احکام عملیه ارائه میکرد. جذب جوانان بر اساس رفاقت و دوستی و گاه همراه با گذاشتن کلاسهای تقویتی در درسها همراه بود.
یکی دیگر از نکاتی که در تجزیه و تحلیل دوران فعالیتهای انجمن ولیعصر(عج) باید در نظر گرفت حمایتهای مالی برخی از بزرگان بازار قم و همچنین آشیخ حسن نوری از این تشکیلات جوانپسند بود. حمایتهایی که فرصت هر چه بهتر برگزار کردن جشنها و برنامههای مختلف را برای اعضا فراهم میکرد. برگزاری جشنهای نیمه شعبان از سوی انجمن ولیعصر(عج) از کارهای بزرگی بود که شور و نشاطی دو چندان به انجمن میبخشید.
اعضای اصلی انجمن ولیعصر(عج) همواره از کسانی انتخاب میشدند که از نظر درسی بهترینها بودند و خروجیها این انجمن گواهی بر این مدعا است: «علیمحمد بشارتی»: وزیر کشور؛ «محمدتقی شالچی»: شهردار قم، سرپرست شهربانی قم، مدیر کل مجموعة ورزشی آزادی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد رودهن؛ «محمدرجبی دوانی»: مؤلف کتاب واژگان عرب و معرف در شاهنامه فردوسی، معاون پژوهشی و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش، ریاست کتابخانه ملی ایران و معاونت فرهنگی حوزه هنری. «محمدعلی رجبی دوانی»: عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، عضو فرهنگستان هنر. «سیدحسین وزیری»: معاون ادارهکل آموزش ضمن خدمت آموزش و پرورش، قائممقام وزیر در سازمان پیشاهنگی با حکم شهید باهنر، قائممقامی وزیر و ریاست سازمان جوانان هلال احمر و نمایندگی وزارت آموزش و پرورش در نخستوزیری، مدیرعامل کانون زبان ایران و معاون پژوهش و امور بینالملل کانون پرورش فکری کودکان. «سیدمهدی سکاکی»: پیشکسوت تئاتر قم. «مرتضی داستانی»: مدیر مسئول روزنامة 19 دی قم و از پیشکسوتان و فعالان عرصه رسانه و افراد بسیاری که فرصت نیست که نام آنان را یک به یک در این مجال کوتاه ذکر کنیم، اما بیشک از هر یک از این نیروهای تربیتشده پرسیده شود، به طور قطع خواهند گفت حضور در انجمن ولیعصر(عج) نقش چشمگیری در موفقیتهای آنان داشته است.
ساکتِ نفوذی
انجمن ولیعصر(عج) پس از جدا شدن برخی از اعضا و زندانی شدن به دلیل مبارزات سیاسی و قبولی در دانشگاه، رو به افول میرود. بر اساس نظر حجتالاسلام والمسلمین نوری و به دلیل برخی اختلافات، فعالیتها کمرنگ و کمرنگتر میشود. یکی از این دست اختلافات، جذب شدن برخی به افکار دکتر شریعتی بود یا اختلافات جزیی همچون آنکه دکتر رجبی دوانی خاطرهاش را بازگو کرده است: «بعدها فهمیدیم که عدهای به جای ارتقای سطح فکر و فرهنگ و موقعیت خود، سادهترین راه را در فتنهگری و تخریب فعالان مکتب دیده بودند که البته برای آنان تا مدتی اثربخش بود. یکی از آنها جوان کم سن و سالی بود که پیش ما درس میگرفت و خیلی تظاهر به فهم و همراهی میکرد و ظاهر همیشه ساکتی داشت. ما متأسفانه نمیدانستیم که سکوت او نشانة جهل اوست و آن را به حجب و حیای وی حمل میکردیم. کار او بردن خبرهای کذب برای آقای نوری و وانمود کردن احتمال خطری قریبالوقوع از اجرای برنامههای شورای انجمن بود. پس از قطع کامل ارتباط ما، فرد مزبور که خود را بسیار نزدیک به آقای نوری احساس میکرد، به طمع خویشاوندی با ایشان افتاد که به دلیل عدم تناسب، از طرف آن مرحوم قاطعانه رد شد. در جریان انقلاب هم آشکار شد که او سمپات حزب توده است! اینگونه خطرها همواره مجامع مذهبی را تهدید میکند.»
خاموشی، حیات و باز هم خاموشی
در سال 1355 ساواک مهر خاموشی خود را بر این انجمن کادرساز میزند. اما یک تشکل زنده هیچگاه به راحتی از پای نمینشیند. این انجمن تربیتشدگانی دارد که آنان خاطرات شیرینِ انجمن و روحانی دلسوز آن را در دل پروراندهاند. پس دست به کار میشوند تا جانی دوباره به انجمن ولیعصر بخشند. مرتضی داستانی چنین میگوید: «حجتالاسلام سیدعلی یثربی هم در تهران دانشجو بود و به دلیل همین تعطیلی به قم آمده بود. روزی ایشان به انجمن اسلامی دانشآموزان آمد و گفت: چه کار میکنید؟ ماجرای امور تربیتی و نهادهای انقلابی را برایش گفتیم. ایشان پیشنهاد کرد که ما بهتر است دوباره اسم انجمن ولیعصر آقای نوری را زنده کنیم و قرار بر این شد که آقای یثربی همراه با نمایندة انجمن اسلامی معلمان و نمایندة انجمن اسلامی دانشآموزان قم در جلسهای به همین منظور شرکت کنند. در همان زمان آقای محمد رجبی دوانی به قم آمده بود و جلسهای را با ایشان برگزار کردیم. همچنین جلساتی را با آقای متوسل داشتیم و با جلیل بشارتی که از اعضای سابق انجمن ولیعصر و مسئول جهاد قم بود، مرتبط بودیم. خدمت شیخ حسن نوری همدانی رفتیم. قصدمان این بود که ببینیم آیا ایشان حاضر است مسئولیت ادارة انجمن را قبول کند. ایشان نپذیرفت و گفتند که دیگر از سن من گذشته و حوصلهاش را ندارم. ضمن اینکه امروزه جوانهای روحانی خوشفکری هم هستند.»
و اینچنین بازماندگان و علاقهمندان به انجمن، فقط به احیای نام انجمن ولیعصر در قالب انجمن اسلامی دانشآموزی بسنده و دوباره فعالیت خودجوش و مردمی این انجمن را آغاز میکنند. اما این انجمن دانشآموزی نیز در اوج فعالیتهای خود بود که ناگهان تهران تصمیم میگیرد همه تشکلهای دانشآموزی را در قالب یک تشکل متمرکز و هدایتشده از تهران قرار دهند غافل از اینکه این یعنی پایان انجمن ولیعصر(عج).
انتهای پیام/